شهرستان خوروبیابانک
بر ساحل کویر نمک آنجا که راه به بن بست میرسد خور آرمیده است 
قالب وبلاگ

هر ساله در روز ۱۵ مرداد در شهر خور مراسمی به نام آب بستن به شلغم برگزار می شود.اين روز به افراد «بنابدار» كه از آب فراواني برخوردار هستند، تعلق دارد و اختصاص به ديگري ندارد، زيرا نوبت آب از آنهاست و اجازه كاشتن شلغم به هر كسي داده نمي شود.
    هر فرد بنابدار 3 تا 18 قله آب دارد و منظور از قله نيز 4 فنجان 24 دقيقه اي است. فنجان در خوروبيابانك، معادل 6 دقيقه است و چهار فنجان را يك قله مي گويند. براي تقسيم آب نياز به «ميراب» است و ميراب كسي است كه در مسائل آبياري و تقسيم آب به روش سنتي، مهارت ويژه دارد. او مالكان آب و كشاورزان را به خوبي مي شناسد و نوبت آبياري هريك از كشاورزان را براساس مدار گردش آب تعيين مي كند. شخص بنابدار چند هفته قبل از روز موعود، زمين مزروعي خود را براي كاشتن شلغم آماده مي كند و يك تا دو روز قبل از مراسم، مقداري آرد گندم را تهيه كرده و تحويل چند نفر كه در پختن نان مهارت دارند، مي دهد تا طبخ كنند.
    ساعت ها قبل از مراسم نيز نان را به روغن آغشته و چرب كرده و بين مدعوين توزيع مي كنند. صاحب آب، روز قبل از مراسم افراد سرشناس، معتمدان محل، كشاورزان برجسته، اهالي و همچنين روحاني محل را باخبر مي كند كه فردا در زمين مزروعي كه در فلان قسمت كشت خوان است، حضور به هم رسانيد.
    در اين روز محل نشستن را فرش انداخته و آماده مي كنند. دو يا سه نفر از كشاورزان ماهر، مورد اعتماد و خوش قلب، زمين را هموار مي كنند و يكي از روحانيون در آنجا حاضر مي شود و هنگام طلوع آفتاب، آب را بر مسير زمين هدايت مي كند.
    اطراف زمين را در 3 يا 5 رديف با فاصله هاي مشخص، جو مي كارند و رسم است در اطراف زمين هاي شلغم به وسيله نوك بيل به فاصله 30 تا50 سانتيمتر، 9 دانه جو به صورت «نهوژ» كاشته شود.
    در اين مراسم اولين بذر جو توسط شخص سيد در زمين مزروعي كاشته مي شود. هنگامي كه آب به فاصله 100 قدمي زمين رسيد، مردم به صورت دسته جمعي به ذكر صلوات پرداخته و دو نفر نيز چاووشي مي خوانند.
    ديگر كشاورزان به پاس احترام، بيل را از پيشوا مي گيرند و خود مشغول كاشتن مي شوند. پس از انجام اين مراسم، افراد به طور منظم روي فرش ها مي نشينند تا از آنان پذيرايي شود. در روزهاي بعدي، ساير كشاورزان مي توانند براي خود شلغم بكارند. مردم بر اين عقيده اند كه هنگام مراسم شلغم كاري، هوا رو به سردي مي رود و از شدت گرماي تابستان كاسته مي شود.

منبع:روزنامه جام جم، شماره 3198 به تاريخ 18/5/90، صفحه 15 (ايران)

عکسها:خودم

 بقیه عکسها ادامه مطلب


برچسب‌ها: مراسن سنتی اب به بذر شلغم بستن, اب بستن به بذر شلغم
ادامه مطلب
[ شنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۱ ] [ 12:13 ] [ امرالهی ]

در منطقه خور رسم است که هر گاه میهمان عزیزی دارند جهت اکرام آن میهمان، گرانبهاترین و ارزشمند ترین موجودی خود را که همانا نخل خرما است به پای میهمان قربانی کنند. بدین صورت که آن قدر شاخ و بال‌های درخت را از بالا می‌برند تا به مرکز آن که همان قلب درخت و در اصطلاح پنیر درخت است می‌رسند. با این کار عملاً درخت از بین رفته و چون دیگر نه برگ و باری دارد نه آوندی به سرعت خشک شده و از بین می‌رود. اما در این میان گاهی پدیده‌هایی رخ می‌دهد که قدرت و عظمت خداوند را بیشتر می‌نمایاند. به بار نشستن درخت خرما پس از قربانی شدن آن نیز از جمله این استثنائات است.

برگرفته از کتاب افسانه کویر

 عکس ها :آرشیو


برچسب‌ها: کشتن نخل, قربانی کردن نخل, خوروبیابانک, شهرستان خوروبیابانک
[ جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ] [ 1:30 ] [ امرالهی ]

رسم رفع چشم زخم با آرد فاطمه

از هفت نفر به اسم فاطمه یه مقدار آرد می گیرند( اگه این فاطمه سید باشند بهتر است) آردی که از این هفت نفر گرفته شده باهم مخلوط می کنند وخمیر درست می کنند.. بعد با خمیر تکه هایی اندازه گردو آماده می کنند.

بعد در خونه ی کسی که می خواهند چشم بد را از آن دور کنند آتش روشن می کنند و بهتر است جلوی خانه ی آن شخص و یا جایی که در معرض دید باشد این کار انجام شود.

و در اینجا یک نفر که اکثرا خانوم می باشند.شخصی پاک و معتقد.این تکه های خمیر را روی آتش میگیرد و این تکه های خمیر همچون اسفند روی آتش صدا می دهد.و پس از پایان کار آن ها را به یک نخ می بندند و در جایی در جلوی چشم افراد دیگر که معمولا در سر در خانه می باشد آویزان می کنند.

هنوز هم این رسم کهن در بعضی از مناطق این شهرستان انجام می شود.
[ جمعه ششم مرداد ۱۳۹۱ ] [ 0:40 ] [ امرالهی ]

در زمان قديم:يك روز قبل از عيد را روز بي بي حور مي ناميدند. و معتقد بودند كه در روز بي بي حور تنور نبايد خالي از نان باشد و طبق همين عقيده، در روز بي بي حور اگر اشخاصي بودند كه در خانه آرد نداشتند از همسايه و يا اقوام و بستگان قرض مي گرفتند و نان مي پختند و نمي گذاشتند كه تنور خانه خالي از نان باشد. و عقيده داشتند كه اگر روز اول سال نو ، تنور نان نداشته باشد آن سال از لحاظ خوارو بار به زحمت مي افتند.

البته اين كه روز بي بي حور از كي و چه تاريخي در خور پا گرفته و بين مردم اين عقيده ايجاد شده و وجه تسميه آن چيست؟ كسي خبر ندارد

منبع:كتاب افسانه ي كوير ص ۱۳۰

عكس خودم

 

[ دوشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۱ ] [ 6:35 ] [ امرالهی ]

یکی از برنامه های زیبا و قدیمی در روستا ی فرخی ماجرای ساعت خوش کردن است.

این مراسم که در میان کشاورزان روستا برگزار می گردد بدین صورت است:

برای کاستن از گرمای زیاد کویر در تابستان فرخی‌ها یک سنت قدیمی به نام ساعت خوش کردن برگزار می­کنند. ابتدا شخصی خوش نام و اغلب از سادات محل را برای این کار انتخاب می­کنند. بامداد یک روز از نیمه دوم مردادماه این شخص اولین کسی است که زمینی را در آن سال به زیر کشت می­برد. صبح آن روز که اغلب بعد از نماز صبح می­باشد ابتدا چاووش به چاووشی می­پردازد و مردم را آگاه می­سازد. پس از جمع شدن کشاورزان بر سر زمین انتخاب شده شخص منتخب برنامه کشت و آبیاری را انجام می­دهد. در این زمین بیشتر شلغم و جو توامان کشت می­شود. کشاورزان با سلام و صلوات در هنگام کشت با شخص ساعت خوش کن همراهی می­کنند. پس از بذر پاشی و آبیاری توسط شخص منتخب از طرف شخص منتخب مردم به صرف چای و صبحانه در کنار همان زمین دعوت می­شوند. پس از صرف صبحانه و دعا برای فراوانی محصول در آن سال این برنامه به پایان می­رسد. در چند سال اخیر شخص منتخب برای این کار آقای سید مجتبی نبوی بوده است.

منبع:حاکی از شنیده ها

عکس:خودم


برچسب‌ها: آداب و رسوم فرخی, فرخی, خوروبیابانک, شهرستان خوروبیابانک
[ شنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 13:0 ] [ امرالهی ]

عيد نوروز و سيزده به‌در

شب عيد نوروز تمام جندقى‌ها پلو مى‌پزند. روز نوروز در يکى از اطاق‌ها سفره پهن مى‌کنند. در اين سفره انواع و اقسام آجيل و شيرينى مشاهده مى‌شود. بعضى سفره‌ها خيلى مفصل است اما در هر خانه چه فقير و چه غنى اين چيزها را در سفره مى‌چيند انار، کماچ، سمنو، مغز بادام تلخ، آش جو، شيريني، آجيل، نان کلوچه و يک بشقاب سبزه که زينت بخش سفره است.

چهارشنبه سورى

يکى ديگر از مراسم جندقى‌ها چهارشنبه سورى است. غروب سه‌شنبه آخر سال بانوى خانه بوته‌اى را آتش مى‌زند و آن‌را در کوچه مى‌اندازد کوزه آبى با چند دانه اسفند هم روى آتش مى‌ريزد و براى دور شدن بلا مى‌گويد: الابدر، بلابدر؛ هرچه دزده از ده به‌در. شب چهارشنبه سورى بازار فال گوشى و فال کوزه گرم است. بعضى زن‌ها که آرزوئى دارند شب چهارشنبه سورى مقابل در خانه همسايه ايستاده و گفتگوى آنها را گوش مى‌دهند اگر هنگام گفتگو کلمه ”بلي“ را شنيدند به آرزوى خود مى‌رسند فال کوزه به اين ترتيب است که شب چهارشنبه سورى يکى از خانه‌هاى يک محله کوزه‌اى را پر آب مى‌کند و در تنورخانه رو به قبله مى‌گذارد. زن‌هاى همسايه هر کدام اشيائى در کوزه مى‌اندازند بعد سنگى روى تنور مى‌افکنند فردا صبح زن صاحبخانهٔ کوزه را از تنور بيرون مى‌آورد و دخترکى نابالغ با خواندن هر دوبيتى شيئى را از کوزه خارج مى‌کند و به صاحب آن مى‌دهد. صاحب شيئى دوبيتى دخترک را به فال بد يا نيک تعبير مى‌کند.

زايمان

دور زن زائو سه نفر جمع مى‌شوند ”ماما“ که کار او گرفتن بچه، چيدن ناف، شستشو و پوشاندن لباس بچه است ”پيش رونشين“ که هنگام زائيدن زائو شانه‌هاى او را نگه ‌مى‌دارد تا زائو تعائل خود را حفظ کند.
”پادو“ هم وسايل لازم را فراهم مى‌کند. همينکه بچه متولد شد زائو ناف او را مى‌چيند و در آب برنج و آب نبات مى‌شويد تا مرض از تن بچه بيرون رود و ”کوم“ بچه را با تربت برمى‌دارد.
نوزاد تا سه شبانه‌روز از خوردن شير مادر محروم است. غذاى زائو يک وعده ”روغن نبات“ است. روغن نبات مخلوطى از روغن، نبات، و دارچين است. سه شبانه‌روز هم غذاى زائو حلواى مخصوصى است که از ترکيب سياه‌دانه، رازيانه، گشنيز، آرد گندم، تخم‌مرغ، نبات و روغن تهيه مى‌شود.
نام‌گذارى نوزاد روز چهارم است. هفت روز پس از زائيدن عده‌اى جمع مى‌شوند و زائو را به حمام مى‌برند. ماما مقدارى فلوس دم مى‌کند تا زائو آن‌را بخورد. مقدارى هم در يک مجمعه بزرگ مى‌ريزد و زائو را روى آن مى‌نشاند و با روغن موميائى بدن او را چرب مى‌کند تا به حال بيايد. مزد و مواجب ماما يک کماچ سمنو، يک کاسه آبگوشت، يک قاپ پلو ۱۰ قرص نان و ده دوازده تومان است.

جندقى‌ها براى نوزادان خود عقيقه مى‌کنند، تا بلا از آنها دور شود. براى اين منظور گوسفندى را مى‌کشند و آبگوشتى مى‌پزند و براى تمام اهالى مى‌برند. پدر و مادر بچه حق خوردن آبگوشت عقيقه را ندارند، استخوان‌هاى گوسفند عقيقه را هم توى کيسه ريخته و در قبرستان دفن مى‌کنند.
ممکن است عقد و عروسى دخترى با زائيدن زنى مصادف شود در چنين حالتى مى‌گويند تازه عروس چله‌اش افتاده و آبستن نمى‌شود، براى چله‌برى نزد زائو مى‌روند و مقدارى خوراکى از او مى‌گيرند تا تازه عروس بخورد و چله‌ او باز شود.

اگر کودکى در موعد مقرر راه نيفتد او را پيش زنى که چله دارد مى‌برند او قبل از ناشتا آب دهان خود را کف پاى کودک مى‌مالد و مى‌گويند کودک راه مى‌افتد. بعضى زن‌ها هرچه اولاد مى‌آورند فرزند آنها مى‌ميرد. چنين زنى نزد زنى که هيچ‌کدام از بچه‌هاى او نمرده باشند مى‌رود و بچه‌ خود را به يک کله قند، يک حبه نمک؛ و يک تاى جارو مى‌فروشد. وقتى جائى عروسى دارند مادر بچه کله‌قند را شربت کرده به مردم مى‌دهد نمک را هم در غذاى عروس و داماد مى‌ريزد، با جارو هم حجله عروس و داماد را جارو مى‌کند تا بچه‌ او زنده بماند.

عکس قلعه ی انوشیروان جندق آرشیو

 

[ پنجشنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 18:33 ] [ امرالهی ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

سلام دوستان امرالهی هستم
این وبلاگو واسه معرفی شهرستانم درست کردم
امیدوارم خوشتون بیاد,لطفا با نظراتتون منو یاری کنید

بیابانک, نام متأخر ناحیه ای قدیمی در دشت کویر و نیز دهستانی به همین نام در استان اصفهان .ناحیة بیابانک . ناحیه ای قدیمی (تقریبا برابر با بخش خور و بیابانک امروزی ) در حاشیة جنوبی دشت کویر * که در گذشته بر سر راه اصفهان (نایین ) به خراسان (نیشابور) قرار داشت . در اصل ناحیة بیابانک قسمتی از بیابان بزرگ و قدیمی است که در منابع عربی از آن به نام «مفازه » یاد شده است . بیابانک به عنوان یک اصطلاح جغرافیایی به معنای بیابان کوچک یا نیمة کویر است و این نام در منابع و مآخذ قبل از قرن دهم دیده نشده است (هدین ص 562 حکمت یغمائی ص 96).

"کویر انتهای زمین است. پایان سرزمین حیات است... در کویر بیرون از دیوار خانه پشت حصار ده دیگر هیچ نیست. صحرای بیکرانه‌ی عدم است. خوابگاه مرگ و جولان‌گاه هول. راه تنها به‌سوی آسمان باز است، آسمان، چشمه‌ی مواج و زلال نوازش‌ها امیدها و... انتظار! انتظار!"
دکتر علی شریعتی
امکانات وب